نای دل

ای کاش بین هفتاد و سر،سری بود مرا...

آخرین مطالب
پیوندها

۶۶ مطلب با موضوع «پروانه ای زمادر...» ثبت شده است

۰۴
ارديبهشت
از امشب جنون به انتهای خود می رسد و دیگر،

همه امیدم به این شبهاست...

نفسی می خواهم تا نفس نفس بزنم؛

و سوختنی در سینه؛

می خواهم بر بغضی که در گلوی  حضرت عشق،ح س ی ن ماند،فریاد بزنم؛

و برای تنها شاهد مدینه سینه...

و برای زینب اشک......




قرار دلمان:

چیذر-میدان چیذر-امام زاده علی اکبر(ع)-2 ساعت و نیم قبل از نماز مغرب...

پ.ن:التماس دعا دارم ...

۰۴
ارديبهشت
یاأما،أنا ابنک الح س ی ن...

کلمینی...



پ.ن:این جمله تا انتهای جگرم را سوزانده است...

پ.ن:چند بار تکرارش کن از زبان کودکی خردسال ببین چه میکند...


۰۴
ارديبهشت
گلاب را از گل محمدی می گیرند،

گل ِ محمدی...

گل ِمحمدی نیز گل یاس است...




پ.ن:گل را در آتش،گلاب گیری می کنند...


۰۴
ارديبهشت
در برای دیوار می سوخت،

دل برای دلدار می سوخت،

سینه زخمی از مسمار می سوخت...

۰۴
ارديبهشت
لگد اول؛

دوده و خاکستر می ریخت،

رنگ از رخ حیدر می ریخت،

یکی هم پیوسته هیزم به پشت در می ریخت...

.........................

لگد دوم؛

در خانه شکسته شد

دیگه لگد پیوسته شد

آنقدر لگد زد که خودش هم خسته شد...

.........................

وای مادرم...



پ.ن:شاعرش را نمیدانم کیست اما هرکه هست خون به دل کرده...
۰۴
ارديبهشت
نمی دانم میخ از خجالت سرخ شده بود یا از گرمای آتش یا هردو...

هرچه بود سرخ بود...

هرچه سرختر،س...

۰۴
ارديبهشت
پیراهنی که برای محسن دوخته بود؛

قسمت طفل رباب شد...

۰۴
ارديبهشت
وقتی گفت:

"ادرک اخا" یعنی رابطه ای مادریست بین ح س ی ن و عباس...

.

.

.

پس او نیز از مادر یاد گرفته است،

برای ولایت حاضر است دستش آسیب ببیند...

۰۴
ارديبهشت
مادر وصیت کرد؛

ذهن زینب اما بعد آن مشغول شد:

کفن،پیراهن،بوسه...

۰۴
ارديبهشت
ماه شب چهارده علی بود،

اما به ضرب سیلی خسوف کرد...