حرفی بزن برادر،دلم پر است...
پنجشنبه, ۲۴ آذر ۱۳۹۰، ۱۱:۴۲ ب.ظ
چند وقت بود شعر نمی گذاشتم،اما امشب دلم زینبی بود،به عشق بی بی:
بعد از تو گوشواره به دردم نمی خورد
رخت و لباس پاره به دردم نمی خورد...
نزدیک تر بیا که کمی درد دل کنیم
تنها همین نظاره به دردم نمی خورد
چندین شب ست منتظر صحبت توأم
حرفی بزن، اشاره به دردم نمی خورداین سنگ ها هنوز حسابم نمی کنند
با این حساب چاره به دردم نمی خورد
ای تهنا پشت و پناه خواهر،ح س ی ن!!!
- ۹۰/۰۹/۲۴