شهید حسن باقری
محل شهادت:فکه...
فکه یا گودال قتلگاه؟!
پ.ن:دلم برایت تنگ است...
حاج حسن آقا...
یا حاج غلام ح س ی ن...
چند سالیست که مرا مدیون خود ساخته ای...
پ.ن:دوستان مستند آخرین روزهای زمستانی را حتما ببینید-بسیار خوش ساخت است
شهید حسن باقری
محل شهادت:فکه...
فکه یا گودال قتلگاه؟!
پ.ن:دلم برایت تنگ است...
حاج حسن آقا...
یا حاج غلام ح س ی ن...
چند سالیست که مرا مدیون خود ساخته ای...
یک دل دارم برای رقیه...
کبوتر هوای رقیه...
پ.ن:یا دردانه،پرم کن به پای پرهای شکسته ات...
پ.ن2:همه امید تویی...
پ.ن3:من برای تو گریه میکنم، تو برای من...
.
.
چهل شب مانده است تا عزای تو ح س ی ن
و از صبح تا کنون صدایی در گوش و ذهنم می پیچد:
( وَوَاعَدْنَا مُوسَى ثَلاَثِینَ لَیْلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً)
ح س ی ن سیه پوشت شده ام...
هم روی روحم سیاه است و هم روی جسمم
ح س ی ن!
پیراهن سیه پوشیده ام برای رو سفیدی روحم
رو سفیدم کن...
ح س ی ن!
فتقبل منا
چله خون و ماتم می گیرم ، ح س ی ن!
بعد چهل شب خودت را به من بده...
پ.ن:خاندان کرمید،بده در راه خدا...
پ.ن2:شمارش معکوس محرم شروع شد..
ح س ی ن!
مرا به کسی غیر خودت حواله مده...
گرچه هیچ ندارم اما حب مادرت به سینه دارم...
حُر هم هیچ جز محبت مادرت نداشت
حرُم کن و بمیران در زیر تیغ غمت
تو امیر منی و من غلام تو
امیری ح س ی ن و نعم الامیری
و تو چه خوب اربابی و من چه بد نوکری...
و چقدر فاصله دارم از آن طینت شما...
شیعتنا خلقوا من طینتنا اما من...
می ترسم ح س ی ن!
زبیرت باشم به جای زهیرت
می ترسم ح س ی ن!
از اینکه محرم بیاید و من نیز شب عاشورا تو را در تاریکی تنها بگذارم و بروم
ح س ی ن!
مسلمان شده چشمانت آرزوست!
ح س ی ن!
باز دوباره بوی محرمت پیچیده!
ح س ی ن!
از خودم می ترسم..
پ.ن:امام رضا (ع):اقرح جفوننا یابن الشبیب...فهمیده ام کم گریه کرده ام..
پ.ن2:می دانم میلاد است اما این دل فعلا شاد نیست،سیاه است و غمگین...
پ.ن:آخر زنجیرت،زنجیرم خواهد کرد...
بیا ای بی قرار گریه های کربلا
بیا ای میاندار روضه عموی...
بیا ای بیابان نشین بیابان کربلا...
مهدیا! بیا ای مرهم زخم های شاه کربلا
پ.ن:فقط دعا...