نای دل

ای کاش بین هفتاد و سر،سری بود مرا...

آخرین مطالب
پیوندها

۵۳ مطلب در بهمن ۱۳۹۰ ثبت شده است

۲۳
بهمن
برزخی در دل زینب راه افتاده بود...

از ماندن در خیمه یا آمدن بیرون...

تا اینکه اسب آمد...

۲۳
بهمن
امشب یاد خیابان ولیعصر،تو دوران اغتشاشات و یاد روضه ای که اونموقع ها تو ذهن بود...

وقتی سنگباران می کردند از شدت پرتاب سنگ به این طرف و آن طرف می رفتیم...

بعد ذهنم میگفت:

چه کشید زینب...

۲۳
بهمن
میگوید از دستانش بگو...

چه بگویم...

دگر دستی نیست...

۲۳
بهمن
مهدیا!!!

نمیدانم چند وقت هست که نشسته ای به انتظار اینکه من برگردم نزد تو...

۲۳
بهمن
شبیه بند دل رباب...

گلوی اصغر پاره پاره بود...



---------------------------------------------------------

پ.ن:

دلم گرفته بود...

یاد کوچکترین ستاره کربلا افتادم...

که دلش برای عمویش گرفته بود...

۲۱
بهمن
فراموش کردن برای آدم ها مثل آب خوردن شده است...

حتی فراموشی عزیزان...

حتی یادت بره اصلا عزیز بود...

یابن الحسن...

۲۱
بهمن
دوباره شب نشینی می کنم...

اما با یاد نبودنت...

۲۱
بهمن
یاد تو هوای آرامم را بارانی می کند...

۲۱
بهمن
باید شب یلدا را عوض کرد...

شب جمعه خود یلدایی شده هست...

۲۱
بهمن
هی شدیم تن ها وتن ها ...

و تو هی تنهاتر و تناهتر و...


آیا این بود سزای مهربانی؟!!!