نای دل

ای کاش بین هفتاد و سر،سری بود مرا...

آخرین مطالب
پیوندها

۶۲ مطلب در آذر ۱۳۹۰ ثبت شده است

۱۴
آذر
پلان آخر بازیگر نماهنگ است

صدای خنده ی اخنس شروع آهنگ است

درون کادر زمین خورده مردِ مظلومی

گریم لبش شاهکار یک سنگ است


۱۴
آذر
امشب خیلی ها تو تاریکی گذاشتند ورفتند

بدون چراغ

یادشان نبود تو مصباح الهدی هستی...

عین ما که یادمان می رود تو را و در تاریکی ماندیم...

۱۳
آذر
و خسف القمر

و جمع الشمس و القمر(قیامت/8و9)

کنار علقمه قیامت شده بود...

عباس خسوف می کند و حسین سر او را در بر گرفته...

(برگرفته از حسینیه دل)

۱۳
آذر
عمو جون!!

تو که اون بالایی به بابا بگو دخترش تو خرابه منتظره...

۱۳
آذر
اودمدم آقا برات بگم

برا خود خودت که غلط کردم

منو ببر...

۱۳
آذر
کی گفته اکبر دو بخش هست...

اکبر صد بخش..

هزار بخش است...

تکه تکه ات کردند ارباب...

در مقتل آمده مقراض،هرچه فکر کردم نمیفهمم چگونه..

۱۲
آذر
اصغر دو بخش دارد...

اما دیگر صدا ندارد...

کوچکترین ستاره سر شیرخوار شد

۱۱
آذر
خودت به عمویت گفتی برایت شهادت از عسل شیرین تر است...

آخر قصه را دیدی...

همچو عسل کش آمدی...

۱۱
آذر
جگرم می سوزه...

عمو جگرم می سوزه...

نعل اسبها داغ بود،جگرم می سوزi..

غریب برادر جگر عمو هم سوخت!!!

۱۰
آذر
عجب جاذبه ای دارد،جاذبه آسمان...

کسی ندیده تا حالا قدرت جاذبه آسمان بیشتر از زمین باشد...

الا کربلا...

ارباب کف دست خود را از خونش پر می کرد و به آسمان می فرستاد اما حتی یک قطره هم برنگشت...