روی نیزه...
رحلی از جنس نیزه...
روی نیزه...
رحلی از جنس نیزه...
تو هستی!!!
بودن ما ،که مثل بودن تو نیست
ما نیستیم!!!
از اینکه ادای لبخند،ادای شادی و ادای... را در بیاورم،بدم اومده...
آقا تو میدونی درد چیه...
دوا هم میدونی چیه...
تازه دواش هم دست خودته!!
پس بده در راه خدا...
ح س ی ن جان بده...
دوباره ذکر رو لبم شد:ح س ی ن،آرام جانم...
آرام جان،آتش زدی به جان...
دست خالی رد مکن ما را از سر کویت ح س ی ن!!!!!!
بخاطر بانوی دلم،جگر گوشه سه ساله ات...
آقا منم می خوام....
کربلا
یک نفر هم دیگر نبود...
فقط او بود با 72 گلبرگ...
نجوا ها شروع شد...
:آقا دوباره معجزه کن تا زنده شوم تا دوباره شهید شوم،شهید عشق تو ...منم می خوام شهید تو بشم ح س ی ن...
سینم می سوزه:ح س ی ن...
اگه بگند ما که بهتون کربلا دادیم ولی شما خودتون آدم نشدید چه؟؟!!!!!
آقا!!!!من فقط جوابم اینه که بگم:ارباب فقط ح س ی ن ه!!!فقط تو!!!
امشب تو خیالاتم میگم کاش امشب میشد که پرنده بشم برم کربلا...
نای دل من فقط شده:آه...