دارد حج ال حس ی ن می رسد...

و فقط سه روز مانده است به حج الح س ی ن

.

.

.

مُِحرم شدن در مُِحرمِّت آرزوست ح س ی ن

عطر ماتمت دارد رایحه اش آرام آرام می وزد...

رایحه خون و جنون...

                  

قربانی کوفی

کوفی جماعت که باشی برای حجت،امامت را قربانی می کنی...

ناصر و قاتل...

کوفی که باشی

اول ناصر امامی و بعد قاتل امام

امان از بی معرفتی

.

.

.

حضرت عشق! عرفه دنبال معرفت تو می گردم

حضرت ساقی!تو خود یادم بده  معرفت را...

---

پ.ن:عرفه و کربلا...دلمان تنگ است...

پ.ن2:التماس دعای خونی شدن برای ارباب

از حر...

از حر یاد گرفته ام قبل از اینکه کار از کار بگذرد، برگردم

عادت موجب مرض

آمدند به صفین و نیزه زدند قرآن را

به کربلا آمدند و دوباره به نیزه زدند قرآن را

....

از اینجا فهمیده ام عادت گاهی موجب مرض است

آب از جنس تیر و نیزه

آب خواست تا عاقبت بخیرشان کند

آب دادند و عاقبت به شر شدند

آبی از جنس تیر و نیزه

بارش تیر....

آسمان کربلا سیاه شده بود

ابر نبود،تیر بود...

شامی بودن

اسب شامی که باشی برای تن ارباب عالم نیز می تازی...

رمی بنی امیه ای...

بنی امیه ای که باشی

رمی جمراتت می شود پیشانی امامت...

عصا می خواهم...

تا طور کشانده ای، عصا می خواهم

یک تذکره کرب و بلا می خواهم

ح

 س

 ی

ن

---

پ.ن:با تو در طلوع خواهم بود و بی تو در غروب تنهایی خواهم مرد