نای دل

ای کاش بین هفتاد و سر،سری بود مرا...

آخرین مطالب
پیوندها
۰۳
بهمن
ضریح باید شبکه داشته باشد...

آری تو هم ضریح داشتی ای ستاره کوچک...

ضریح تو سینه بابا شد...

فدای آن سینه شبکه شبکه شده...

۰۲
بهمن
همچنان بغض  امام حسن(ع) به دل داشتند...

تیر های خود را آماده قاسمش کرده بودند...

آخر فکر می کردند به تابوت پدر کم تیر زده اند...

۰۲
بهمن
تیر باران شد جنازه تو...

شاید تا آخرین لحظه تو دلت قصه ح س ی ن بود...

تو هم غم او را می خوردی...

.

.

.

برادر شبیه برادر...

۰۲
بهمن
امان از یهود...

پیامبر را یهود...

زینب هم در محله یهودیها سرش...

.

.

.

"ندهد فرصت گفتار به محتاج،کریم.............گوش این طایفه آواز گدا نشنیده است"

۰۲
بهمن
زینب امروز دو بار گریه می کند:

یکی برای برادر بزرگتر

یکی برای برادر بزرگ

.

.

یکی برای جگر تکه تکه حسن...

یکی برای اینکه دیگر کفنی باقی نمانده برای "ح س ی ن"...

۰۱
بهمن

سلام بر او که با عصمت و طهارت فاطمى همراه با خاطره ای از کوچه تنگ و تاریک مدینه،در خاک غریبانه بقیع آرمیده است و خورشید وماه، تنها سنگ مزار اویند و سایبان آن بال کبوترانى است که روز و شب بر آن خاک بوسه می زنند و آب روی مزار او همان اشک چشم شیعیان پدرش هست...

.

.

.

"ندهد فرصت گفتار به محتاج،کریم.............گوش این طایفه آواز گدا نشنیده است"

۳۰
دی
داشتم کتاب میخوندم که با محتضر باید آرام برخورد کرد...

روی سینه اش چیز سنگین نگذاشت...

.

.

.

در کربلا چه کردند...

۳۰
دی
شکر فروشی یوسف نمیرسد جایی...

زبس که لعل لب یار ما نمک دارد...

۳۰
دی
عازمم که برم...

حرم مهربانی...

حرمی که کربلای اولم را از اونجا گرفتم...

میرم مشهد...

پابوس سلطان علی موسی الرضا...

دعا میکنم همه را...

۳۰
دی
ح س ی ن...

بگذار پشت در میخانه بمیرم!!!