سر درد

دیشب تمام “سردرد“های چند ساله ام را شمردم! اما جمع اش، باز هم کمتر از یک لحظه “پادرد” سه ساله ی تو شد …

بازی با نام حساس...

گفتند بیا عمو زنجبر باف بازی کنیم...

اما یادشان نبود که دردانه سه ساله دیگر به کلمه عمو حساس است...

خیلی حساس...

دلتنگی نگاه...

این نگاه توست که نگاهم را دلتنگ می کند...

دلتنگم...

مهدیا!

زبیر

حرف ها را دست کم نگیرید…گاهی جابه جایی شان  فاصله غلفت تا بیداری انسان هاست…بعضی ها برای تاریخ “مهتد” می شوند همچون “زهیر”…برخی ها به چشم تاریخ “مرتد” می شوند همچون “زبـیر”

آدرسی از جنسی نیزه..

وقتی کسی را گم کنی دنبال رد پا می گردی...

.

.

.

اما اگر آن شخص بالای نیزه باشد،چطور؟!

سر داد نی از جنس سر دادن...

در عاشقی باید سر داد تا سر داد عاشق شدن را...

انار ساوه

شهرت انار سرخ ساوه!!!

شاید محصول آبیاری اشکان زینب الرضاست...

اشکی ز نای دل...

یا فاطمة المعصومه...

بوی تو می آید به گوش...

تو رفته ای و اما..

بوی تو همچنان در دلم پیچیده هست...

کنایه ای از جنس نیا...

هذا یوم الجمعه...

زمین و زمان می گویند:بیا...

ما آدمیان هم فراموشی گرفته ایم،پس...

فاتحه ای بخوان...

باید بالاسر این دل مرده فاتحه خواند...

.

.

تو بخوان زنده خواهد شد...

مهدیا!!!