چله سیاه پوشی...
شنبه, ۱۵ مهر ۱۳۹۱، ۰۷:۳۹ ب.ظ
از جابر یاد گرفتم برای رسیدن به محبوبت باید چله بگیری...

.
.
چهل شب مانده است تا عزای تو ح س ی ن
و از صبح تا کنون صدایی در گوش و ذهنم می پیچد:
( وَوَاعَدْنَا مُوسَى ثَلاَثِینَ لَیْلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً)
ح س ی ن سیه پوشت شده ام...
هم روی روحم سیاه است و هم روی جسمم
ح س ی ن!
پیراهن سیه پوشیده ام برای رو سفیدی روحم
رو سفیدم کن...
ح س ی ن!
فتقبل منا

چله خون و ماتم می گیرم ، ح س ی ن!
بعد چهل شب خودت را به من بده...
پ.ن:خاندان کرمید،بده در راه خدا...
پ.ن2:شمارش معکوس محرم شروع شد..
- ۹۱/۰۷/۱۵