قدم به قدم...
دوشنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۱، ۰۲:۲۸ ب.ظ
لگد اول؛
پ.ن:شاعرش را نمیدانم کیست اما هرکه هست خون به دل کرده...
دوده و خاکستر می ریخت،
رنگ از رخ حیدر می ریخت،
یکی هم پیوسته هیزم به پشت در می ریخت...
.........................
لگد دوم؛
در خانه شکسته شد
دیگه لگد پیوسته شد
آنقدر لگد زد که خودش هم خسته شد...
.........................
وای مادرم...
پ.ن:شاعرش را نمیدانم کیست اما هرکه هست خون به دل کرده...
- ۹۱/۰۲/۰۴