نای دل

ای کاش بین هفتاد و سر،سری بود مرا...

آخرین مطالب
پیوندها

شکسته تر...

پنجشنبه, ۱۷ فروردين ۱۳۹۱، ۰۸:۱۲ ب.ظ
دردانه ای سه ساله به پدرش گفت:

پهلوی شکسته ای دارم،

اما شکسته تر از پهلوی مادرت زهرا نمی شود..



پ.ن:با دردانه...

پ.ن2:شعر سوخته...

پ.ن3:دختر سه ساله اسیر نگاه پدر است یا شایدم کشته...


نظرات  (۳)

فاطمه یعنی که لعنت بر خلیفه ناحق....
نام دردانه اش هم انگاری "فاطمه"بود...
دود بودُ دود بودُ دود بود...

گل میان ِ آتش ِ نمرود بود...

شعله می پیچید بر گرد ِ بهار...

خون ِ دل می خورد تیغ ِ ذوالفقار..

یک طرف گلبرگ اما بی سپر..

یک طرف دیوار بودُ میخ ِ در...

میخ ، یاد ِ صحبت ِ جبرئیلْ بود...

شاهد ِ هر رخصت ِ جبرئیل بود...

قلب ِ آهن را محبت نرم کرد...

میخ از چشمان ِ زینب شرم کرد...

شعله تا از داغ ِ غربت سرخ شد...

میخ کم کم از خجالت سرخ شد....

گفت با در ، رحم کن سویش مرو...

غنچه دارد سوی پهلویش مرو...

حمله ، طوفان سوی دود ِ شمع کرد...

هر چه قوت داشت دشمن جمع کرد...

روز رنگ ِ تیره ی شب را گرفت...

مجتبی چشمان ِ زینب را گرفت...

پای لیلی ، چشم ِ مجنون می گریست..

میخ بر سر می زدُ خون می گریست..

جوی خون نه ، تا به مسجد رود بود...

دود بودُ دود بودُ دود بود ...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی