امشب بیا با هم بخوابیم...
سه شنبه, ۸ آذر ۱۳۹۰، ۰۸:۵۶ ب.ظ
چشمهای خرابه روشن شد،السلام علیک سر،بابا
می پرد پلک زخمیم از شوق،ذوق کرده است این قدر بابا
در فضای سیاه دلتنگی،چشمهایم سفید شد از داغ
سوختم،ساختم بدون تو،خشک شد چشم من به در خرابه بابا...
از اول من سر به پای تو میگذاشتم،اما در شام همه چیز برعکس شده،تو سر گذاشته ای به دامان من...
امشب راحت بخواب..
اصلا باهم...
- ۹۰/۰۹/۰۸