نای دل

ای کاش بین هفتاد و سر،سری بود مرا...

آخرین مطالب
پیوندها

۶۵ مطلب با موضوع «فانوسی ز یار...» ثبت شده است

۱۴
تیر
مهدیا!

با یاد تو زندگی کردن چه ارزان است نه خواب  می خواهد و نه خوراک...




پ.ن:برگرفته از سخنرانی استاد پناهیان


۱۴
تیر
مهدیا!

با یاد تو زندگی کردن چه ارزان است نه مکان می خواهد و نه زمان...

۱۴
تیر
ای ربیع الانام،

من در زمستان سرد وخشک مانده ام...

مهدیا!

بیا...



۱۳
تیر

مهدیا!

دلم در این بیابان غربت و دلتنگی منتظر جرعه ای از آب وصال توست...

                           


پ.ن:وضوی صفرو یکی ها


۱۳
تیر
مهدیا!

ای بیابان گرد مهربان ما!

یک شب نیز در این بیابان برهوت دل من جای بگیر..

۱۳
تیر
مهدیا!

هر قطره اشک تو را که پاسخگو خواهد بود...


۰۴
تیر
نمیدانم چه سری در شعبان قرار داده شده!!!

نمیدانم؛

ای شعبان! تو خود میدانی چرا مولود های این ماهت همه کربلایی هستند؟

ثارالله شاه کربلا،عباس ساقی کربلا،سجاد راوی کربلا و علی اکبر پیامبر کربلا و مهدی منتقم کربلا...

این سِر از هر طرف رویم به ح س ی ن می رسیم را تجربه می کنم اما درک نمی کنم،و در این ماه این قوه لا ادراک،لا ادراک تر می شود.

مبنای کار خدا بر شانس نیست،این را میدانم ؛اما نمیدانم چرا سه روز میلاد اربابان زمین است و چند روز بعد مولود زیباترین مخلوق دنیا و عقبا،مهدی، طاووس اهل جنت؛اسرار  اعداد،اسرار ترتیب ولادت ها و...را نمی فهمم.

شاید خدا نیز می دانست این دل سنگ ما را فقط قصه کربلاییان کمی نرم می کند اما..

.

.

.

ح س ی ن!

آمده ام اعتراف کنم:ز سوز داغ تو اشک می ریزم ،نام خد التریب که می آید،بر سر و صورت لطمه می زنم ،نام شیب الخضیب که می آید نفسم رو به تنگی می رود ، با یاد ظلمی که بهت کردند بر همه دشمنانت بر همه آن شامیان و کوفیان لعن می دهم، اما..

آمده ام بگویم میدانم که کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا...میدانم که هم چنان قصه کوفیان و شامیان ادامه دارد،میدانم قصه عاشورا منحصر در سال 61 نبوده،میدانم اما...

اما آمده ام بگویم منتقم ت را،برای او که در زمره کربلاییان است،بر کسی که در شب جمعه،شب انتظارش و حتی در شب میلادش آمده است شب زیارتی تو،کم گذاشته ام،نه؛خد التریب ش کرده ام،تا کی منتقم باید در بیابان ها و صحراها سر بر خاک بگذارد و تا صبح سجده کند از غم بی یاری از غم درد ما ،از غم...؛با کارهای خود او را شیب الخضیب کرده ام با اشک هایی که دگر آب نیست خون است که می آید و بر پهنای صورتش سُر می خورد..

و اما اکنون نیز مهدی تنهاست و فریاد هل من ناصر را سر می دهد اما این گوش ها دیگر نمی شنوند یعنی نمی خواهیم بشنویم...

ح س ی ن از روی خجالت آمده ام به تو گویم:

از کوفی بودن یا شامی بودن می ترسم؛کمک کن تا یارش شوم...تا مهدیار شوم..




پ.ن:التماس دعا،حالمان خراب است...

پ.ن:دگر نام تو نیز بلندم نمی کند..یا ساقی..

۲۶
خرداد
هذا بوم الجمعه...

مهدیا!

اگر نبودنت را با ساعت شنی اندازه می گرفتیم،اکنون به اندازه یک صحرا گذشته است...

                      


پ.ن:ما راز غمت به کس نگوییم،اگر جنون بگذارد...

پ.ن2:خاک باید کرد این دل را..


۰۴
خرداد
لیلة الرغائب است؛

شب آرزوها...

آن آرزوی اصلی کجاست؟!

آن هو الطرید الفرید الوحید؟!

امشب شب استجابت دعاست و چه دعایی بهتر از التماس دعای فرج

مهدیا!دعا کن تا مهدیار شوم...

                          


پ.ن:چه سریست در شب جمعه،در این شب زیارتی حضرت عشق، ح س ی ن (علیه السلام)...

پ.ن2:از هر طرف که می رویم به تو می رسیم ،ح س ی ن...

پ.ن3:شب آرزوها باز هوای وطنم/حرم ت آرزوست ،ح س ی ن...

۱۵
ارديبهشت
هذا یوم الجمعه:

عند فناء الصبر،یاتی الفرج...

عجب صبری داریم ما؟!!!!

                             

آسمان و زمین بی تابند اما ما...