آه

به عشق مادر سه ساله پدرش...

بسم الله بگو...

سردار بیداری...

به عشق سردار یار...

آقای دلم...

یک موی رهبرم را با دنیا عوض نخواهم کرد...

سالروز حماسه مبارک..

حرب لمن حاربکم خامنه ای

سرم سنگین...

وقتی سر نداری تو...

.

.

.

.

سر به تن منم زیادیه...

دلم می خواد منم برم مثل...

چرا،زینب،گریه...

چرا زینب آب می دید،گریه می کرد؟!!!!!

ناز آموزگار ما...

باید یک عمر ناز آن آموزگار را خرید که در یک روز دانش آموزانی به این عالم تحویل داد که دنیا مانند آنها را ندید...

که ابتدا قانون آزادی نویسد در جهان بعد آن با خون 72 تن امضا کند...

قبه مجیب الدعوات

چرا زیر قبه ات همه دعاها مستجاب می شود؟!!!
.
.
.
.
شاید اندازه پخش وپلا شدن بدنت به این اندازه بوده است...

کوچه مدینه با کوچه کربلا

انگار کربلا همه اش باید اشاره به جریان مدینه باشد،اشاره به یک مادر...

روضه امام حسن که کلا قصه اش با قصه کوچه مدینه بهم تنیده شده...

حتی در کربلا هم گلهای امام حسن دوباره یاد آور قصه مدینه شدند...

عبدالله ابن الحسن:
من از امامم،از عمویم،از پدرم دست نخواهم برداشت...

حتی اگر بازویم را ضربه بزنید...

مثل مادر!!!
قاسم ابن الحسن:
من نمیگذارم نزدیک عمویم،امامم و پدرم بشوید...
شده حتی اگر پهلویم را بشکنید...

مثل مادر!!!

مثل مادر که در کوچه ها...

صحافی قرآن به سبک یزیدیان...

کتاب رو همیشه صحافی می کنند...

اگه قرآن باشد که بصورت ویژه...

اما هیچکس با نعل قرآن را صحافی نمی کند...

جز یزیدیان...

.

.

غرویب عاشورا صحافی قرآن ناطق ح س ی ن بود...

جاذبه آسمانی...

تو این دنیا اثبات تونستند بکنند که زمین جاذبه دارد...
اما آیا تونست کسی هم گوید که آسمان نیز جاذبه دارد؟!!!
حتی گاهی وقتها جاذبه آسمان از زمین بیشتر است؟؟!!!
و اما یک نفر توانست...
.
.
.
در کربلا ح س ی ن اثبات کرد که آسمان جاذبه دارد...

که حتی از زمین قدرتش بیشتر است...

راوی:دست خود را از خون ستاره کوچکش پر می کرد و به آسمان می فرستاد اما  دریغ دریغ از یک قطره که برگردد..

وزمین آسمان را التماس می کرد...
و در آخر کار ح س ی ن ماهی خود را در تنگ خشک و داغ زمین خواباند....

شعری سوخته...

خیلی وقت بود که میخواستم چند تا شعر رو بذارم اما دلش نبود...

اما چند شب هوایی ام و آخر گذاشتم...

قصه دختر سه ساله ارباب بدجور سوزان هست...

بسم الله بگید و بعد بخونید: